گفت وگوی حمید منشی با مسلم ابراهیمی درباره نمایشگاه خط نگاره های عاشورایی
(منتشر شده در شمارهء ۲۴ هفته نامه صحبت نو (هفته سوم دی ماه ۱۳۹۰))
برای شروع گفت و گو از نمایشگاه «خط نگاره های عاشورایی» و تفاوت نمایشگاه امسال با سال های قبل بگویید.
این نمایشگاه، سومین نمایشگاه «خط نگاره های عاشورایی» دانشجویان من در دانشگاه علمی کاربردی بود. سعی ما هم این است که تکنیک و روح آثار هرسال، تکرار سال های قبل نباشد. آثار دانشجویان در نمایشگاه پارسال بر اساس یک «دست نوشته» و با تکنیک آزاد کار شده بود که به پوستر تبدیل می شد اما اکثر آثار امسال با خوشنویسی کامپیوتری و منحصرا با قلم های نستعلیق، شکسته نستعلیق، ریحان و ثلث کار شد. از آنجا که احساس می کردم کار صرف با کامپیوتر شاید حال و هوا و تمرکز ذهنی مناسب را به دانشجو.یان ندهد لذا روال بر این شد که هرکس یک جمله را انتخاب و با یک خط خوشنویسی بنویسد و در سایزهای مختلف پرینت بگیرد و به کلاس درس بیاورد؛ بعد با برخوردی انتزاعی [ذهنی] ترکیب بندی کند و نهایتا پس از تایید کار مجددا با کامپیوتر و نرم افزار بازسازی و تبدیل به پوستر نماید. تمام این کارها بصورت فشرده و ظرف مدت سه هفته انجام شد و همه دانشجویان من در آن مشارکت داشتند. نمایشگاه هم به مدت شش روز در «نگارخانه سبز» برگزار شد.
استقبال مخاطبان به نسبت سالهای قبل از این نمایشگاه چطور بود؟
باتوجه به تبلیغات بسیار محدودی که داشتیم، استقبال مخاطبان کاملا راضی کننده بود که احتمالا بدلیل برگزاری منظم آن در سال های قبل بوده و علاقمندان به نوعی منتظر برگزاری آن بودند.
نقش شما در این نمایشگاه و در آثار دانشجویان خیلی «پر رنگ» است؛ به بیان دیگر جنس آثار هنرمندان بیش از حد انتظار به هم نزدیک است بطوری که مخاطب احساس می کند تمام این کارها متعلق به یک نفر است! خود شما با این موضوع موافقید؟
البته بصورت کلی با این حرف موافق نیستم و با کمی دقت متوجه می شوید که این آثار تفاوت های زیادی با هم دارند و این «شیوه» مشترک طراحی آثار است که ذهنیت مورد اشاره شما را ایجاد می کند. ناگفته هم نماند که معتقدم نزدیکی تکنیک و لحن آثار به همدیگر در کارهای دانشجویی به نوعی «مزیت» محسوب می شود چراکه اثبات می کند متاثر از یک طرح درس مشترک و حساب شده و تحت نظر یک مدرس بوده است. اما همانطور که عرض کردم کارها با هم تفاوتهایی هم دارند و هر دانشجو برای رسیدن به هدف راه حل متفاوتی را پیدا کرده و به اثر خود «تمایز» بخشیده است.
آقای ابراهیمی، به این آثار هم «پوستر» گفته می شود؟
بله؛ البته اصالت و واقعیت «پوستر»، تبلیغاتی بودن آن است و باید در سطح شهر و با تعداد زیاد نصب شود. تفاوتش با تبلیغات و بیل بوردهای شهری هم در این است که هزینه ای بابت نصب آنها پرداخت نمی شود. اما این پوسترها به مرور زمان واجد خلاقیت و ارزش های هنری هم شده و از سطح خیابان به نگارخانه و نمایشگاه آمده اند. درواقع امروز دیگر مرز بین پوسترهای تبلیغاتی و هنری، خصوصا در جوامع پیشرفته از بین رفته اما در شهرهای کوچک همچنان اختلاف و مرز زیادی بین پوسترهای بازاری و هنری وجود دارد.
می توانید اصول اولیه زیباشناختی و متر شناسایی تفاوت کیفیت این آثار را بگویید؟
ما معمولا این کارها را با هم مقایسه نمی کنیم و به اصطلاح کیفیت سنجی اینگونه آثار به مقدار زیادی «سلیقه ای» است اما این را می شود گفت که تقریبا تمام آنها از حداقل های اصول تکنیکی مثل رنگ بندی، ترکیب بندی و البته عنصر «خلاقیت» و نوآوری در برخورد با مساله و نوع چینش ابزارها بهره برده اند.
آقای ابراهیمی، بیاد دارم که جایی گفتید «تایپوگرافی» در کارهای مذهبی بسامد و تناسب بیشتری دارد؛ در این باره می توانید بیشتر توضیح دهید؟
همینطور است؛ اگر دقت کنید در اکثر نمایشگاه های عاشورایی، آثار بر اساس نوعی تصویر و روایت گری ارائه می شوند اما در این نمایشگاه رویکرد آثار «انتزاعی» است و اتفاقات و تصاویر و صحنه های عاشورا بطور عینی در آنها دیده نمی شود. این موضوع ریشه در هنر اسلامی و پیوند ناگسستنی با «خط» و «خوشنویسی» (که به نوعی خاستگاه «تایپوگرافی» در عصر مدرن است)، دارد. به این دلیل که شاید اسلام، تصویرگری را نوعی دخالت در کار خداوند دانست و از این رو این محدودیت در واقع باعث شکوفایی « خوشنویسی» شد. به بیان دیگر، هنرمندان اسلامی این «محدودیت» را به «فرصت» تبدیل کردند. هنر «تذهیب» ، گل و مرغ و هندسه نقوش اسلامی که فوق العاده زیبا و خلاق هستند. از دل این رویکرد، انتزاعی خلق می شود که حتی هنر غرب بعدها با تاثیر از آن سبک های نوین را پدید می آورد. اماکن مذهبی مسلمانان معمولا سرشار از جلوه های هنر انتزاعی است. اما بطور مثال اگر به «کلیسا» ها بروید می بینید که تصویر حضرت عیسی و مریم عینا نقاشی شده ولی در مساجد فقط «نام» های خداوند و پیامبر و آیات قرآن را در قالب کلمات می بینید و همین رویکرد به اعتقاد من «تقدس» بیشتری ایجاد می کند چراکه نوعی ابهام انتزاعی دارد که موضوع را بسیار زیبا و مقدس می کند. مثلا یک هنرمند می تواند با استفاده از «نام» حسین (ع) و نوعی خلاقیت انتزاعی، «مظلومیت» ایشان را بسیار زیباتر و اثرگذارتر از تصویر اسب تیرخورده و سر و دست بریده و… منتقل کند.
اما اینهمه تاکید بر انتزاع گرایی آیا با فرم گرایی امروز تناقض ندارد؟!
اتفاقا کارهای انتزاعی معمولا فرم گرا هستند و بیشتر با عناصر بصری مثل رنگ و ترکیب بندی سر و کار دارند. اصلا فرم گرایی انتزاعی در هنرهای تجسمی اصالت دارد چرا که معتقدیم تصویر و روایت گری کار گونه های دیگر از هنر مثل «ادبیات» است و ما در واقع وظیفه داریم تصویری ایجاد کنیم نه داستان بگوییم!
منظور من این نبود! ببینید، تما آثار این نمایشگاه به سمت یک موضوع و محتوای خاص یعنی «عاشورا» می رود و این رویکرد با فرم گرایی و محتوا گریزی هنر امروز سنخیتی ندارد؛ اینطور نیست؟
درست است؛ چون اساسا این یک نمایشگاه موضوعی است. اکثر این دانشجویان بعدها در بازار کار خود با اینگونه سفارش های مذهبی مواجه می شوند و این نمایشگاه ها تمرین خوبی برای آنهاست. ضمن اینکه به زودی کارهای آزاد و غیرمناسبتی این دانشجویان نیز درقالب نمایشگاه، ارائه می شود.
به عنوان سوال آخر برسیم به «گرافیک رایانه»؛ ظاهرا هنوز خیلی ها معتقدند هنر اصیل نقاشی باید با «دست» و روی «بوم» انجام شود و این اتفاق در مانیتور و توسط کامپیوتر نمی افتد. نظر شما در این باره چیست؟
اصلا من با واژه «گرافیک رایانه» و جداسازی آنها موافق نیستم. «کامپیوتر» فقط ابزار است مثل زغال و قلم مو؛ هیچ فرقی ندارد و می شود با آن خیلی خلاق برخورد کرد یا خیر. فرار کردن از این واقعیت هم منطقی نیست.
اما تاکید زیاد بر این موضوع باعث مهجور شدن ک
باید به همت و اراده شما استاد گرامی آفرین گفت که از هیچ تلاشی برای رسیدن به هدفتون دریغ نمی کنید و کارهای شما سرمشقی میشه برای ما
درود استاد.
کاردانی گرافیک ۸۸ تموم شد.معلوم نیست برا کارشناسی حتی اگه قبول بشیم هم بیایم. اگه بدی دیدین ببخشین.
روزای خیلی خوبی کنار شما داشتیم. باهم تفریحای خاطره انگیزی رفتیم. کلاسای شما هم که بهمون خیلی چیزا یاد داد. همیشه یه دوست خوب خواهید موند و یه استاد قابل احترام.
همیشه و همه جا موفق باشین و تن درست!