داگلاس فوگل۱ جایی می نویسد: “هنر، درد دارد” و چه کسی است که نداندهنر جدّی، مفتخر به این درد است. آثار هنری به دو شکل عمده تاکنون بازتاب این درد بوده اند. یا با بهره گیری از نظام نشانه ها، مصادیق و منطق تصویری ای که ارتباط مستقیم با سوژه دارند و بعضاً درحوزه ی تماتیک و رویکردهای موضوعی قرار می گیرند، یا با اجرا و ساختار نامتعارف و انقلابی خود در بسترهای “زیباشناختی” و حوزه ی مفهومی.در قرون هجده و نوزده میلادی اگر خرد انتقادی جامعه، بنابر آموزه های زیباشناختی کانت، خود را مرجع معتبر نقد هنری می انگاشت، آوانگاردیسم تاریخی در قرن بیستم، قاعده را به نفع هنر بر هم زد و این بار این هنر بود که با تشکّل متهوّرانه ی خود به نقد جامعه می پرداخت. نمایشگاه پوستر “نسل من” از این منظر، اتّفاقی مبارک و قابل تامّل به شمار می رود. نه به سبب آوانگاردیسم و یا کیفیّت بالا، بل در تحقّق همبستگی محتوای اجتماعی و خلاقیّت بصری که هدیه ی ارزشمند “نسل من” است به هنرهای تجسّمی منطقه.
در غالب آثار، این همبسته ی مهم، با فراز و فرودهایی کیفی، رعایت شده بود. نیز، تنوّع رویکردها (ولو ناخودآگاهانه) از ویژگی های دیگر آثار به شمار می رفت. از تعهّد به سمبولیسم که در غالب کارها، متد و نگرش فکری حاکم بود تا نزدیکی نسبی به منطق تصویری سوررئالیست ها (اثر میثم بهبودی) و از آن گذشته، اشاراتی به زیباشناسی دادائیستی، البتّه یله بر بستری سمبولیک( طرح نیلوفر محترم). انتخاب”نیلوفر محترم” انتخابی است که ما را به یاد مارسل دوشان نقاش دادائیست می اندازد.
استفاده از ابزار و عناصر دم دستی زندگی روزانه که به نظر فاقد ارزش هنری اند و از این طریق پشت پا زدن به سیستم ارزشگذاری کلاسیک هنر. با این تفاوت که کار نیلوفر محترم تکیه گاهی سمبولیک هم دارد. لوله ی آب دو سر بسته، می تواند نمادی از مفهوم “بن بست” باشد. همچنین،گرافیست در این طرح علاوه بر رنگ، توجّهی نیز به سایه روشن و کارکرد نور نشان داده استامّا در این بین به نظر می رسد کار، نیاز به پرداخت بیشتری داشته باشد از جمله،کنتراست نامناسب رنگ زمینه با سایر واژگان تصویری و عدم دقّت و حوصله در نورپردازی، “فضاسازی” را تحت شعاع خود قرار داده است تا “نمادگرایی” اثر، خود را همچنان به رخ بکشد.از دیگر کارهای خوب ارائه شده، یکی کار “پرنیان کاشفی” بود که با ترسیم نقاشی وار بال پروانه(جهت القا و خلق فضای انتزاعی) حول تصویر واقعی یک پیله، “رویای پروانه شدن” را به زیبایی اجرا کرده است تا با تعامل صحیح شکل و محتوا به “منطق تصویری” مطلوب دست یافته و یکی از “فرم” های موفّق نمایشگاه را به نام خود سند بزند.
اثر “مریم ایرانپور” هم تشخّص ویژه ای به “قاب” به عنوان نمادی از فعل هنری داده است؛ شکل دیگری از زایش منطق تصویری. دختری با تعدادی بطری خالی آب، پشت به ما (و شایدجهان ما) دارد و رو به سپیدی قاب. جهان دو شقّه شده است: چیزی که هست و چیزی که شاید باشد.امروز و احتمال آینده. بطری های خالی آب به ما می گویند مسافر قصّه انگار از راه دراز و دشواری آمده است و سپیدی قاب می گوید انگار گشایشی در راه است.قاب تشخّص یافته و هنر، قدرت”نجات بخش” خود را فریاد می زند.چنان که آن فیلسوف یاغی، “نیچه” می گفت؛ هنر، روزی جهان را نجات خواهد داد.
۱٫ معاون نمایشگاه ها وبرنامه های عمومی ی موزه ی هَمِر در لس آنجلس
سلام بر بزرگ مرد عرصه ی هنر مسلم ابراهیمی.
بیا تو وبم نظر بده.